حبّ یا عشق؟
حبّ فی الله و بغض فی الله، یا به عبارتی دوست داشتن در ارتباط با خدا و اظهار بغض و دشمنی در ارتباط با خدا، قطعاً از بنیانهای اخلاق و عرفان اسلامی است؛ که هم در قرآن کریم، هم در احادیث معصومین ـ علیهم السّلام ـ بر آن تأکید ویژهای شده است؛ البته توجّه عرفا به این مقوله، بیش از اخلاقیّون بوده، و نوع نگاهشان به بحث محبّت هم متفاوت از اخلاقیّون بوده است. در میان عرفای متأخّر شیعه، بحث محبّت، بیشتر با عنوان «عشق» مطرح شده است؛ بخصوص در اشعار عرفانی. صوفیان سنّی و شیعه هم بر عشق، تأکید ویژه دارند؛ لکن تفاوت نگرش ظریفی بین عرفای راستین شیعه و صوفیّه وجود دارد که اغلب منتقدان عرفان و تصوّف، متوجّه این تفاوتها نشده و هر دو را به یک چوب راندهاند. برخی دینداران ضدّ تصوّف، اصرار بیمارگونهای دارند بر این که عرفای راستین را هم در ردیف صوفیان سنّی یا صوفیان شبهسنّی نشان دهند. نمیدانم چرا اینها این همه ولع تکفیر و تفسیق دارند. آیا پشت این میل شدید به تکفیر و تفسیق، نوعی حسّ «خود خداپنداری» پنهان نشده است؟! به خدا پناه میبریم از شیطان درون و از نمرود درون و از فرعون درون. بلی عرفا هم احتمال سهو و اشتباه دارند؛ امّا انکار این همه معارف صادره از ایشان و تکیه بر چند اشتباه برای انکار کلّی آنها، ریشه در کجا دارد؟! انتقاد، حقّ صاحب نظران است، ولی تکفیر و تفسق به اندک بهانهای، یک بیماری است. مگر خود این متدیّنانِ منتقد عرفان و فلسفه و تصوّف، اشتباهات ندارند؟! به خدا سوگند اگر بخواهم با تکیه بر آیات و احادیث، دست به نقد اینها بگشایم و به سبک خودشان تکفیر و تفسیق کنم، یک نفرشان مسلمان از آب در نمیآید. امّا روش اهلالبیت ـ علیهم السّلام ـ این نبوده است.